اعتقاد به این اصل اساسی برای یک فرد شیعه یا سنی به حدی ضروری است که اگر یک محقق کمی در این خصوص مطالعه داشته باشد خواهد فهمید که میتواند کتب و مقالات بسیاری را در خصوص آموزه پر ارج مهدویت در سایتهای اینترنتی شیعه یا سنی مذهب بیابد. در این میان داستان وهابیت و نسبت این فرقه ضاله و ساخته دست استعمار با مقوله اسلامی مهدویت تافته جدا بافتهای است و پیروان کوردل محمد ابن عبدالوهاب با لجاجت عجیبی لزوم اعتقاد یک مسلمان سنی را به مهدویت رد میکنند اما قصه به اینجا ختم نمیشود و پیروان جدید ابن عبدالوهاب یا همان نوسلفیها که امروزه آنها را با آرمها و نامهایی همچون داعش، القاعده و… میشناسیم نه تنها در عمل اصل اساسی مهدویت را رد نکرده اند بلکه در هر دو عرصه عمل و نظر دست به دامان این آموزه اسلامی شده و سعی دارند از آن به بهترین نحو در جهت مقاصد سیاسی خود استفاده کنند.
این تضاد و تناقضی که در رفتار وهابیان قدیم و جدید در قبال اندیشه مهدویت شاهد هستیم علاوه بر این که نشان از پوچی عقیده و عمل این کوردلان خشک مغز دارد وجود نوعی سردرگمی در بین پیروان مکتب نوسلفی را در عصر حاضر نشان میدهد زیرا نسل جدید پیروان ابن تیمه و بنی امیه از یک سو اگر به اسلافی که مدعی پیروی از آنها هستند رجوع کنند خواهند دید که قاطبه آنها چیزی جز تأیید و تمجید در خصوص این آموزه عظیم اسلامی ندارند و از جانب دیگر اگر این آموزه را بپذیرند یکی از اصول اساسی وهابیت را منکر شده و از دایره سلفیگری وهابی خارج خواهند شد. در ادامه به دنبال آن هستیم تا در گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین سید علی رضوی پور کارشناس خوش فکر حوزه مهدویت نگاه عمومی وهابیان به مقوله انسان ساز مهدویت و تناقضات موجود در آن را برای مخاطبان فهیم خویش تبیین کنیم.
قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم لطفاً به عنوان نخستین سؤال کمی در خصوص مختصات و ویژگیهای آموزه مهدویت در دیدگاه اهل تسنن توضیح دهید؟
رضوی پور: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطیبن الطاهرین ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و همه خوانندگان محترم ببینید در همین ابتدا عرض کنم که در خصوص مسئله مهدویت بین تمام فرق مسلمین اجماع نظر وجود دارد. یعنی اگر شما در تاریخ تورق کنید شاید فقط اندک افرادی مانند ابن خلدون باشند که با توجه به شرایط به وجود آمده توسط دولت فاطمی مهدویت را انکار میکنند. از یادداشتهای ابن خلدون این گونه برمیآید که وی مهدویت را انکار کرده و آن را به نوعی ساخته و پرداخته جریان فکری شیعه میداند. اما اگر نگاهی دوباره به کتب ابن خلدون بیاندازیم میتوانیم نقیض این جمله را هم پیدا کنیم. به عنوان مثال ابن خلدون در کتاب مقدمه صحفه ۱۳۲ گفته است:« این احادیث مهدی است که ائمه حدیثی در مورد خروج او در آخرالزمان روایت نقل کردهاند و همه آنها مورد اعتقادند جز اندک یا اندکی از اندک آنها» همین نویسنده در صحفه ۳۱۱ همین کتاب میگوید:«بین کافه مسلمین در همه زمانهای گذشته مشهور است که به ناچار در آخرالزمان فردی از خاندان پیامبر اسلام(ص) ظهور میکند و دین را تأیید کرده و عدالت را آشکار می سازد و همه مسلمانان هم پیرو او میشوند وی بر همه سرزمینهای آنها مسلط و مهدی نامیده میشود و الی آخر» یعنی حتی در خصوص افرادی مثل ابن خلدون که زمینههای انکار آموزه مهدویت را به دلیل زندگی در دوران خلافت فاطمیون دارند باز هم میتوان رگههایی از اعتقاد به مهدویت را یافت. فلذا این معیاری برای ما است تا بدانیم که همه فرق اسلامی و مسلمانان به مهدویت باور دارند و عقیده به مهدویت ساخته و پرداخته جریان فکری شیعی نیست.
قدس آنلاین: ضمن تشکر از مطالبی که فرمودید باید بگوییم ما وقتی به صورت تخصصی وارد حوزه مطالعات وهابی پژوهی میشویم و به سراغ جریان وهابیت که مدعی پیروی از طریقه اهل تسنن است میرویم ممکن است برای ما این سؤال پیش بیاید که آیا وهابیها به عنوان فرقهای که تفکرات تکفیری دارند هم به بحث مهدویت باور دارند یا نه عقیده وهابیان در این خصوص چیست؟
رضوی پور: بله ببینید در خصوص جریان وهابیت این مسئله وجود دارد و ما باید جریان وهابیت را با توجه به نگاهی که حتی در خصوص فقه اهل تسنن دارند از جرگه مسلمین جدا بدانیم با توجه به این که آنها بسیاری از آثار تمدنی عالم اسلامی را از بین بردند و نظرات جدیدی آورده اند اما حتی در این جریان انحرافی هم وقتی به کتبی مانند مجموعه الفتاوای عبدالعزیز بن عبدالله بن باز مراجعه میکنید میبینید که در کتاب «التوحید و ما بتعلق به» جلد ۴ صحفه ۹۸ به این نکته اقرار میکند که ا«مر مهدی(عج) معلوم و احادیث آن متواتر است.» یعنی حتی شما در جریان وهابیت هم نمیتوانید مخالفتی با اصل مهدویت ببینید. به جز ابن تیمیه که یکی از مهم ترین ارکان فکری وهابیت محسوب میشود. البته وی در کتاب منهاج السنه خود در جلد ۴ صحفه ۲۱۱ میگوید:« احادیثی که لر خروج مهدی(عج) دلالت میکنند صحیح هستند.» بنابراین ما چارچوبی را به دست می آورم که در آن حتی وهابیت طبق قرائتی که از روایات اسلامی بیان میکنند به آموزه الهیاتی مهدویت باور دارند. با این حساب حالا باید ببینیم اختلاف کجا است که اینها نسبت به این قضیه این قدر تشتت پیدا کردهاند. نمونه این مسئله را ما میتوانیم از توحید فکری که در میان مذاهب اهل تسنن وجود دارد به خوبی درک کنیم. چرا که آن قدر اعوجاجات مختلف در خصوص مسائل عقیدتی بین این مکاتب وجود دارد که حتی اصول اساسی موجود در کتب صحیح خود را زیر سؤال بردهاند ولی براساس اصول اساسی موجود در کتب صحیح اهل تسنن اعتقاد به مهدویت و حضرت مهدی(عج) سابقهای طولانی دارد. چون وهابیت یک نگاه حدیث گرایانه دارد و با توجه به افکار حدیث گرایانه خود نمیتوانند این اصل را انکار کنند. جریانهای وهابی معاصر که با تأکید بر آرا و افکار این تیمیه هم شکل گرفتهاند. شما میبینید که در بحثهایی مانند غیبت، تولد، نسب و طول عمر حضرت ما احادیث بسیاری را در کتب حدیثی اهل سنت داریم. اما آن چه که ما در مورد وهابیان یقین داریم این است که اینها قائل به این هستند که در حال حاضر امام زمان(عج) العیاذ بالله وجود خارجی ندارد و متولد نشده است. لذا وجود حضرت را انکار میکنند.
ثبت دیدگاه