ایدئولوژی غیر دینی در جوامع دیگر چگونه است؟ – آیا شما در جامعهی ایران چنین چیزی را دیده یا تجربه کردهاید؟! – پس این ادعا، یا بهتر بگوییم: افترا؛ فقط شانتاژ، جوّسازی و ضدتبلیغ است، نه یک بحث علمی و تحلیلی!
حکایت – در تاکسی نشسته بودم و راننده از مسیر میدان قدس تا هفت تیر یک بند حرف زد و هر چه دلش خواست علیه خدا، اسلام، جمهوری اسلامی، رهبر، مردم و … گفت، ولی همین که به مقصد نزدیک شد گفت: «در جامعه اختناق است، نمیگذارند کسی حرف بزند، هر کس بخواهد حرفی بزند، سرش را زیر آب میکنند»! پرسیدم: پس شما تا اینجا چه میکردی، مگر یک بند حرف نمیزدی و هر چه دلت خواست نگفتی؟! مکثی کرد گفت: «نه از شما مطمئن بودم»! حالا حکایت این انشاء نویسها نیز همین است!هر چه میخواهند میگویند و در خاتمه میافزایند: «ایدئولوژی دینی در جامعه ایران، امکان را از غیر خودش سلب میکند»!
تفکر، تقعل، شناخت، یا بازی
●- غرق شدن در اصطلاحات، بازی با کلمات و جملهسازی و انشاء نویسی، سبب هیچ تغییری در عالم هستی نمیگردد و البته هیچ شناختی هم از حقایق عالم هستی نمیدهد! لذا ما نباید شناخت، عقاید، جهانبینی و ایدئولوژی خود را مبتنی بر جملهسازیها و انشاءهای شعاری و بیمنطق نماییم! و یا با “دین” و پرسشها، تردیدها و شبهات دینی بازی کنیم! یک عده اهل مطالعه، تحقیق، تفکر و تعقل هستند و چه بسا سؤالات، شبهات و تردیدهای بسیاری داشته باشند، اما یک عده با اینها بازی میکنند و دیگران را بازی میدهند! «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ – ولى آنها در شکند و (با حقایق) بازى مىکنند / الدّخان، ۹»
درس بزرگی از آیت الله بهاء الدینی رحمت الله علیه آموختیم که کلید رشد و هدایت است. میفرمود: «شما بازیگری را کنار بگذارید، کارها درست میشود».
ایدئولوژی
“ایدئولوژی” یعنی چه؟ و چه کسی در این عالم، بدون نوعی از جهانبینی و نوعی از ایدئولوژی، و نوعی از “دین” وجود دارد؟! اگر میخواهیم شناختی پیدا کنیم و اصرار داریم که حتماً از واژگان غربی استفاده نماییم، لازم است که خوب به معنای آنها دقت نماییم.
●- “ایدئولوژی” در معنای عام، به مجموعهی باورها و اعتقادات گفته میشود، اما در معنای خاص، به مجموعه «جقوق، قوانین، بایدها و نبایدها»ی یک فرد یا جامعه گفته میشود که حتماً مبتنی بر نوعی جهانبینی میباشند.
معنای لغوی: واژه «ایدئولوژی» مرکب از دو بخش «ایده» به معنای رأی و عقیده و «لوژی» به معنای معرفت و شناخت است (عقیده شناسی) و به معنای خودِ عقیده و طرز فکر نیز به کار میرود.
اما معنای خاص: سیستم فکری و عقیدتی است که شکل رفتار انسان را مشخص مینماید، یعنی همان حقوق و احکام (قوانین) یا فقه و شریعتی که مبتنی بر نوعی جهانبینی میباشد.
جهانبینی
●- “جهانبینی”، نگرشی کلی به هستی و انسان میباشد؛ به گونهای که بتواند پاسخگوی سؤالات اساسی و بنیادین انسان باشد.
پرسشهایی چون: آیا عالم هستی، حقیقت و واقعیت خارجی دارد و یا وهم و خیال است؟ آیا این عالم هستیِ واقعی، خالق و پروردگاری علیم، حیکم و قادر (اندازهگذار) دارد یا خود به خود پدید آمده است؟ آیا حرکت عالم هستی، به سمت هدف معینی است، یا به سوی ناکجا آباد میرود؟ انسان چگونه موجودی است و نقش او در نظام آفرینش چیست و …؟!
پس، تمامی مکاتب، ایسمها و ایدئولوژیها، مبتنی بر نوعی جهانبینی و برخوردار از نوعی ایدئولوژی منطبق با آن جهانبینی میباشند، در واقع نوعی “دین” هستند.
●●- حال آیا وقتی به طور کلی به “دین و ایدئولوژی میتازند”، خود را نیز هدف گرفتهاند و نقدشان شامل خودشان نیز میشود؟! و یا نه، بلکه اگر دین و ایدئولوژی الهی باشد، اشکال دارد؛ اما اگر “من درآوردی – وَهمی و مبتنی بر نظریات به اثبات نرسیده و موافق با منافع ایسمسازان باشد، بسیار خوب و مفید است و تبعیت از آنها، هر چند هنوز در مرحلهی “نظریه” باشند، واجب است؟!
●●- حال آیا با توجه به این معانی، میشود “جهانبینی و ایدئولوژی” را فقط به اسلام یا ادیان الهی اختصاص داذ و تخطئه نمود؟! و یا میشود “جهانبینی و ایدئولوژی” را به صورت کلی مورد حمله قرار داد؟!
جهانبینی و ایدئولوژی
انواع و اقسام “جهانبینی و ایدئولوژی” وجود دارد و کارخانجات “ایسم”سازی غرب، در هر برههای، ایسمی میسازند و مکتبی را بر آن بنا میکنند و هر گاه تاریخ مصرفش تمام شد و یا متوجه شدند که دیگر در راه توجیه اهداف آنها، کارآیی لازم را ندارد، [تحت عنوان نقد نظریه]، این بنا را تخریب نموده و بنای دیگری میسازند!
بنابراین، اگر چه فهرست نمودن تمامی آنها بسیار طولانی میشود، اما به طور کلی “جهانبینی”ها را به دو بخش: «جهانبینی توحیدی و اسلامی» که مبتنی بر براهین عقلی و علمی در کتاب خلقت و کتاب وحی است، و «جهانبینی مادی (ماتریالیستیی)» که مبتنی بر گمانها و نظریات میباشد و هیچ زیرساخت “علمی” ندارد، تقسیم میکنند.
از اینرو، خداوند متعال در قرآن کریم، بدین مضمون میفرماید که حدس، گمان، ظنّ، نظریه و … همه میتوانند مقدمهای برای مطالعه و شناخت باشند، اما تا به تثبیت عقل و علم نرسیدهاند، ارزش تبعیت و پیروی ندارند:
«وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا» (النّجم، ۲۸)
ترجمه: با آنکه آنها را علمى به آن (ادعا) نیست، آنها جز از ظنّ و گمان پیروى نمىکنند، و بىتردید ظنّ و گمان به هیچ وجه از حق بىنیاز نمىکند.
برهان:
بنابراین، “جهانبینی”، یک امر شناختی و کار عقل است، و وقتی عقل به نور علم شناخت، تصدیق و حکم صادر نمود، دیگر شعارهایی چون “امر تکین و بیبدیل”، آن را تغییر نمیدهد. اینجا دیگر دموکراسی، رأی اکثریت، جماعتگرایی و … هیچ نقشی ندارند. وقتی عقل با نور علم دید و بر اساس برهان تصدیق نمود و حکم داد که «عالم هستی، خالقی حیّ، علیم، حکیم، قادر و سبحان دارد»، دیگر نمیتوان گفت: «این یک امر تکین و بیبدیل شد و ما به خاطر رضایت دیگران بگوییم: هم خالقی علیم و حکیم دارد و هم ندارد و هر کسی هر گونه دوست دارد حکم دهد»! این که مسخره کردن انسان و عقل، شعورش و علمش میباشد و راه چالش و رشد علمی بشر را سد میکند!
ایمان:
اما ایمان، یک امر فهمی، باوری، اعتقادی و قلبی است، لذا “حبّ و بغض” نیز مربوط به “قلب” است. پس، اگر چه شناخت مقدم است، اما هر شناختی دلیل بر ایمان نمیشود، چنان که ابلیس لعین نیز خداوند سبحان را میشناخت، اما ایمان نیاورد و بندگی هوای نفس خویش را مقدم و ارجح شمرد!
اجبار در دین ممکن نیست
ممکن است که حکومتی بتواند رعایت قانون یا قوانینی را در جامعه اجباری سازد و اساساً وظیفهی اصلی هر حکومتی این است که تمامی قوای مادی و معنوی خود را برای اجباری نمودن رعایت و اجرای قوانین بکار گیرد؛ لذا در هر حکومت و جامعهای، قانون مراقب و ضمانت اجرایی نیز دارد، یعنی متخلف با پلیس، دادگاه، جریمه، تنبیه و مجازات مواجه میگردد.
اما، اجبار در دین، نه برای اسلام به عنوان آخرین دین الهی ممکن است و نه برای ادیان دروغین و ایسمهای من درآوردی [اگر چه آنان از هیچ تلاشی برای تحمیل عقاید خود فروگذاری نمیکنند!]؛ چنان که در قرآن کریم، ضمن بیان قانون کلی «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»، به صراحت بیان و تأکید شده که نه پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله میتواند به زور و اجبار کسی را به وادی دین و ایمان بیاورد، نه ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس میتوانند کسی را به زور و اجبار به کفر بکشانند. بلکه انسان انتخاب میکند و خداوند متعال او را به سوی انتخابش [هر چه که باشد] سوق میدهد.
ثبت دیدگاه